با تو و بی تو............
+4
persian-lion
2dol
Kami
naz_suny1
8 posters
Page 1 of 1
با تو و بی تو............
باتو
با تو، همه رنگهای این سرزمین مرا نوازش میکند
با تو، اهوان این صحرا دوستان و همبازی من اند
با تو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند
با تو، زمین گهواره ای است که مرا در اغوش خود میخواباند
و ابر، حریری است که بر گهواره ی من کشیده اند
وطناب گهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست درست خویش دارد
با تو، دریا با من مهربانی میکن
با تو، من در عطر یاس ها پخش میشوم
با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم
با تو، من در هر شکوفه میشکفم
با تو، من در هر طلوع لبخند میزنم
در هر تندر فریاد شو ق میکشم
در حلقوم مرغان عاشق میخوانم و در غلغل چشمه ها میخندم
در نای جویباران زمزمه میکنم
با تو، من در روح طبیعت پنهانم
با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خدا ون دی را مینوشم
با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در شکوت این اسمان،در تنهایی این
بی کسی
غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم ،درختان برادران منند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان
من اند و اندام هر سخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند
و بوی باران،بوی پونه ، بوی خاک،شاخه های شسته،باران خورده،همه خوشترین یادهایم من
شیرین ترین یادگاری های من اند
واما بی تو
بی تو، من رنگ های این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو، رنگهای این سرمین مرا می ازارند
بی تو، اهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار الودی است که مرا در خود به کینه میفشارد
ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده ان و بر گردنم افکنده اند
بی تو، دریا گرگیست که اهوی مهصوم مرا میبلعد
بی تو، پرندگان این سرزمین ، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو، من در عطر یاس ها می گریم
بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنانزنده خواهم
ماند لمس میکنم
بی تو، من با هر برگ پاییزی می افتم
بی تو، من در چنگ طبیعت تنها میخشکم
بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را
از یاد میبرم
بی تو، من درخلوت این صحرا،در غربت این سرزمین،در سکوت این اسمان،خاموشی،
سالک راه فراموشی ها باغ پژمرده پامال زمستان
درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی،گنگ و پر کینه فرو خفته
کمین کرده مرا بر سر راه ,باران زمزمه ی گیه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من
بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،شاخه های غبار گرفته، باد خزان خورده،پوک،
همه تلخ ترین یادهای من تلخ ترن یادگار های من
با تو، همه رنگهای این سرزمین مرا نوازش میکند
با تو، اهوان این صحرا دوستان و همبازی من اند
با تو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند
با تو، زمین گهواره ای است که مرا در اغوش خود میخواباند
و ابر، حریری است که بر گهواره ی من کشیده اند
وطناب گهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست درست خویش دارد
با تو، دریا با من مهربانی میکن
با تو، من در عطر یاس ها پخش میشوم
با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم
با تو، من در هر شکوفه میشکفم
با تو، من در هر طلوع لبخند میزنم
در هر تندر فریاد شو ق میکشم
در حلقوم مرغان عاشق میخوانم و در غلغل چشمه ها میخندم
در نای جویباران زمزمه میکنم
با تو، من در روح طبیعت پنهانم
با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خدا ون دی را مینوشم
با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در شکوت این اسمان،در تنهایی این
بی کسی
غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم ،درختان برادران منند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان
من اند و اندام هر سخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند
و بوی باران،بوی پونه ، بوی خاک،شاخه های شسته،باران خورده،همه خوشترین یادهایم من
شیرین ترین یادگاری های من اند
واما بی تو
بی تو، من رنگ های این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو، رنگهای این سرمین مرا می ازارند
بی تو، اهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار الودی است که مرا در خود به کینه میفشارد
ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده ان و بر گردنم افکنده اند
بی تو، دریا گرگیست که اهوی مهصوم مرا میبلعد
بی تو، پرندگان این سرزمین ، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو، من در عطر یاس ها می گریم
بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنانزنده خواهم
ماند لمس میکنم
بی تو، من با هر برگ پاییزی می افتم
بی تو، من در چنگ طبیعت تنها میخشکم
بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را
از یاد میبرم
بی تو، من درخلوت این صحرا،در غربت این سرزمین،در سکوت این اسمان،خاموشی،
سالک راه فراموشی ها باغ پژمرده پامال زمستان
درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی،گنگ و پر کینه فرو خفته
کمین کرده مرا بر سر راه ,باران زمزمه ی گیه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من
بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،شاخه های غبار گرفته، باد خزان خورده،پوک،
همه تلخ ترین یادهای من تلخ ترن یادگار های من
naz_suny1- بانوی تالار
- تعداد ارسالها : 39
Join date : 2010-07-28
Re: با تو و بی تو............
یعنی نخوندی
اینقد زیاد بود
اینقد زیاد بود
naz_suny1- بانوی تالار
- تعداد ارسالها : 39
Join date : 2010-07-28
persian-lion- دوست با مرام
- تعداد ارسالها : 54
Join date : 2010-07-27
Re: با تو و بی تو............
سلام آبجی خواهر
همه چی قبول باشه باشه ایشالا
نمدونم از این باتوبیتو هیچی حالیم نشد چرا
همه چی قبول باشه باشه ایشالا
نمدونم از این باتوبیتو هیچی حالیم نشد چرا
Re: با تو و بی تو............
جالب بود بانو
Mortezax2001- رفیق ماندنی
- تعداد ارسالها : 294
Join date : 2010-07-29
Re: با تو و بی تو............
ziad boood
pErsAd- ناظر تالار
- تعداد ارسالها : 522
Join date : 2010-07-21
Age : 30
Location : Karaj City
Page 1 of 1
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum